ChatGPT ممکن است پاسخی برای تمام مشکلات زندگی به نظر برسد، اما در حال حاضر این فناوری واقعاً چقدر توانایی دارد؟
بهعنوان فردی که دائماً بلاتکلیف است، تصمیم گرفتم به هوش مصنوعی اجازه دهم همه تصمیمات روزانهام را برای من بگیرد، از اینکه چه بخورم تا کجا کار کنم. هوش مصنوعی ممکن است هوشمند باشد، اما هنوز هم انتخابهای عجیبی دارد.
در طول روز، به رایانه ام مراجعه می کردم تا به من کمک کند تا روزم را برنامه ریزی کنم و صادقانه بگویم، آنقدرها هم آسان نبود.
روز خوب شروع شد.
تصمیم گرفتم کارها را خیلی ساده با پرسیدن اینکه آیا نوشیدن فنجان دوم چای ایده خوبی است شروع کنم. خوشبختانه، هوش مصنوعی هیچ مشکل اساسی با آن نداشت، بنابراین شروع خوبی داشتیم.
با این حال، تصمیم گرفت به من یادآوری کند که مصرف بیش از حد کافئین می تواند اضطراب را افزایش دهد و خواب را مختل کند (مثل اینکه من هر روز از این مرزها عبور نمی کنم).
من همچنین معمولاً در حین کار به موسیقی در Spotify گوش می دهم، بنابراین تصمیم گرفتم از ChatGPT برای توصیه هایش بپرسم.
از هوش مصنوعی خواستم به هنرمند جدیدی گوش دهم و تعدادی از هنرمندان محبوبم را فهرست کردم تا بتواند تصمیم خود را بر این اساس بگیرد. اکثر هنرمندانی که پیشنهاد داد، مانند Arlo Parks، Lorde و Waxahatchee، برای من جدید نبودند، اما من یکی را انتخاب کردم و در نهایت بسیار خوب بودند. اما این چیزی نیست که الگوریتم Spotify شما نتواند انجام دهد.
پیشنهادات ناهارش جالب بود.
وقتی به ناهار رسید، تصمیم گرفتم استفاده از ChatGPT خود را تا حدی کم کنم. بعد از نگاه کردن به یخچال، به لیستی از موادی که داشتم (از جمله آووکادو، مقداری سبزی، تخم مرغ، هویج و هوموس) رسیدم.
پیشنهاد: نان تست آووکادو با تخم مرغ و یک طرف هویج و هوموس.
در حالی که من برای جایگزین های دیگر درخواست کردم، هوش مصنوعی سالادی را پیشنهاد کرد که مواد اولیه آن را نداشتم. همچنین یک “املت سبزی و گیاهی” با یک طرف آووکادو را پیشنهاد کرد، اما دستور غذا در واقع شامل هیچ سبزیجاتی نبود. فقط سبزی و تخم مرغ بود، بنابراین به سراغ نان تست آووکادو رفتم.
آیا این یک دستور العمل پیشگامانه بود؟ نه، اما بسیار خوشمزه بود و مواد غذایی را که قبلاً داشتم مصرف می کرد. این یک موفقیت نصفه نیمه بود.
تصمیم گرفتم بعدازظهر برای کار بیرون بروم و از ChatGPT توصیه هایی برای کافی شاپ ها خواستم. هوای بیرون نیز منفی 20 درجه بود، بنابراین من آدرس خود را به آن دادم و مطمئن شدم مکان های نزدیک را می خواهم. چند مکان مختلف را به من پیشنهاد داد تا امتحان کنم، اما پس از مدتی زندگی در این منطقه، از اینکه مکان های بسیار نزدیکتری را از دست داد، شگفت زده شدم.
وقتی مکان هایی را که حتی نزدیک تر بودند درخواست کردم، همه چیز عجیب شد. فهرستی از مکانهایی که در واقع دورتر بودند برایم فرستاد. وقتی به آن اشاره کردم، بابت اشتباه عذرخواهی کرد، بنابراین حداقل مودبانه بود.
من ترجیح دادم به Analog Coffee، یکی از کافی شاپ هایی که در ابتدا انتخاب کرده بود، بروم و در حالی که از کنار همه کافی شاپ های نزدیکتر دیگر رد شدم فحش دادم.
به عنوان یک آزمایش اضافی، من حتی از ChatGPT خواستم که نوشیدنی من را انتخاب کند، با انحراف از oat milk latte معمول به یک flat white with oat milk صادقانه بگویم، تفاوت آنقدرها قابل توجه نبود.
شام خیلی درست بود.
اگرچه تمام روز هوس خوردن غذای بیرون را داشتم، یک بار دیگر تصمیم گرفتم مجموعه دستور العمل های ChatGPT را آزمایش کنم و از آن خواستم که یک شام سالم با طعم های کره ای را پیشنهاد دهد. این غذا با یک دستور غذای گیاهی ساده برای bibimbap بازگشت که بسیار خوشمزه به نظر میرسید.
چیدن شام واقعاً ساده بود و منبع اصلی طعم از سس بود. از من خواست که از یک چهارم فنجان gochujang و یک قاشق غذاخوری سس سویا، روغن کنجد و شکر استفاده کنم و شخصاً احساس کردم که این مقادیر کمی کم بودند.
در حالی که به هیچ وجه کامل نبود، من متوجه شدم که دستور العمل های ارائه شده توسط ChatGPT قطعا نقطه شروع خوبی بودند، و اگر چیزها مطابق با سلیقه شما نیستند، می توانید آنها را مانند هر دستور دیگری تغییر دهید.
برای انتخاب فیلم از ChatGPT استفاده نکنید.
بعد از یک روز سخت طولانی که هیچ تصمیمی نگرفتم و با یک ماشین بحث کردم، تصمیم گرفتم که شب را با یک فیلم تمام کنم. مجدداً به ChatGPT روی آوردم تا بر اساس سرویس های استریم و علاقه هایم توصیه هایی به من بدهد.
اولین دسته از پیشنهادات را قبلا دیده بودم، بنابراین بیشتر درخواست کردم و یکی را پیدا کردم که هنوز ندیده بودم و تصمیم گرفتم آن را دنبال کنم.
حدود 30 دقیقه از فیلمی به نام The Half Of It را دیدم که کمی کسل کننده بود و مطابق با علاقه مندی های من نبود، متوجه شدم که گاهی حتی کامپیوترها هم همه چیز را نمی دانند.